Introduction to the text: In this part the instructor will introduce the text to the students and discuss with them the historical-philological, as well as the cultural and literary background of the Qabus-name. Besides this, an insight into the Iranian wisdom literature, and in particular “mirror of princes” genre in the Iranian milieu will be provided.
Reading the Qabus-name:
Before proceeding to the reading of the main body of the text, and delving into the intricate cultural subtleties of the era of the author of the book (11th. c. AD), it is necessary to get familiar with the author himself and the reasons why he chose to pen his book. With this in mind, it is impossible to omit the introduction of the Qabus-name (available below), where the author addresses his son (to whom the book is dedicated), and describes at full length the reasons for the composition of the book.
Specimen of the text (source: Ganjoor):
الحمدلله رب العالمین و العاقبة للمتقین و لا عدوان الا علی الظالمین و الصلوة و السلام علی خیر خلقه محمد و آله و صحبه الاکرمین اجمعین.
اما بعد، چنین گوید جمع کنندهٔ این کتاب امیر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر ابن قابوس بن وشمهگیر بن زیار مولی امیرالمؤمنین با فرزند خویش گیلانشاه که بدان ای پسر که من پیر شدم و پیری و ضعیفی بر من چیره شد و منشور عزل زندگانی از موی خویش بر روی خویش کتابتی میبینم که آن کتابت را دست چارهجوئی از من کشف نتواند کرد، پس ای پسر چون من نام خویش در دایرهٔ گذشتگان دیدم مصلحت {چنان دیدم} که پیش از آنک نامهٔ عزل بمن رسد نامهٔ اندر نکوهش روزگار و سازش کار پیش از بهرهٔ از نیکنامی یاد کنم و ترا از آن بهرهمند کنم، بر موجب مهر پدری، تا پیش از آنکه دست زمانه ترا نرم کند خود بچشم عقل اندر سخن من نگری و فزونییابی و نیکنامی هر دو جهان حاصل کنی و مبادا که دل تو از کاربندی این کتاب بازماند؛ آنگاه از من آنچه شرط مهر پدری است آمده باشد، اگر تو از گفتار من بهرهٔ نیک نجویی چون بندگان دیگر باشند بشنودن و کار بستن نیک بغنیمت دارند و اگر چه سرشت روزگار بر آن جمله آمد که هیچ فرزند پند پدر خویش را کار نبندد که آتشی در باطن جوانان است که از روی غفلت پنداشت خویش ایشان را بر آن دارد که دانش خویش برتر از دانش پیران دانند، اگر چه مرا این معلوم بود، مهر و شفقت پدری مرا یله نکرد که خاموش باشم، پس آنچه از موجب طبع خویش یافتم در هر بابی سخنی چند جمع کردم و آنچه شایسته و مختصرتر بود اندرین نامه نوشتم، اگر از تو کاربستن خیزد خودپسند آمد و الا آنچه شرط پدری بود کرده باشم که گفتهاند که بر گوینده بیش از گفتار نیست، چون شنونده خریدار نیست جای آزار نیست.
Link to the full text: https://ganjoor.net/keikavus/ghaboosname/sh1
Discussion (grammar, lexicon, style):
This is the segment where students will engage in discussions concerning not only the text but also topics of personal interest and relevance to their research endeavors. It holds significant importance in the study of the text, as each participant can potentially contribute valuable insights to our understanding.
Keywords and expressions:
چاره - This word, that literally means ‘remedy’ in Persian, has been used in various context and in multiple expressions, which we will discuss in the class.
در دایرهٔ گذشتگان - lit. “in the circle of the departing ones”. The author implies that he has grown old and soon he will not be alive anymore.
مصلحت دیدن - to consider something as more acceptable and befitting.
چشم عقل - lit. “the eye of wisdom” or the internal eye, the spiritual understanding. This is a common topoi in Classical Persian literature, and we can trace the usage of this expression back to Middle Persian literature.
Vocabulary:
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|