Discussion of homework (1 hour): in this part the students will read and translate parts of the text read the previous day. They will also have the opportunity to ask questions and to discuss the homework article in Persian.
Reading in Masnavi (2 hours): Day 5 will include two stories. The first story is about the visiting of the sick by his deaf neighbor and this is followed by the story of Satan who asserts that since he is made of fire, he is superior compared to humans.
Questions and discussion (1 hour): this section will be dedicated to comparing and contrasting the representation of Satan within different cultures. Also the cultural experience of visiting sick people could be a fruitful subject to discuss within different countries.
Keywords and expressions:
قیاس: The act of comparison (in this story can also mean prediction). Mulana is not in favor of comparison/prediction and he believes it can cause misunderstanding.
ابلیس: Arabic word for Satan. Eblis has a double-faced character in the Masnavi. He is either the cause of all the seductions or the evil resulting human damnation.
Homework article: the story of the deaf:
https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=116019
Vocabulary
Deaf |
Kar |
کر |
Sick |
Ranjoor |
رنجور |
One who can’t hear |
Gooshe geran |
گوش گران |
Predict |
Dar yabam |
دریابم |
Moving |
Jonban |
جنبان |
Predict |
Ghias |
قیاس |
Hardship |
Mehnat |
محنت |
A kind of soup |
Mash ba |
ماش با |
Bon appetite |
Sahhe |
صحّه |
Physician |
Tabib |
طبیب |
Experienced |
Hajat rava |
حاجت روا |
Furious |
Nokr |
نُکر |
Opposite |
Kazh |
کژ |
Resentment |
Ghahr |
قهر |
Azrael |
Ezraeil |
عزرائیل |
Enemy |
Adoo |
عدو |
Manner |
Namat |
نمط |
Lady of the night |
Zan roospi |
زن روسپی |
Conscience |
Zamir |
ضمیر |
Heaven |
Rezvan |
رضوان |
Strayers |
Zaleen |
ضالین |
Devil |
Eblis |
ابلیس |
Fire |
Nar |
نار |
Earth |
Khak |
خاک |
Dark |
Akdar |
اکدر |
Darkness |
Zolmat |
ظلمت |
Light |
Roshani |
روشنی |
Grace |
Fazl |
فضل |
Oracle |
Vahy |
وحی |
Bottom (of the hell) |
Gha’r |
قعر |
Tent |
Totogh |
تتق |
Justice |
Adl |
عدل |
Worship |
Ebadat |
عبادت |
Wonderous creature |
O’joobe |
اعجوبه |
The world |
Gadroon |
گردون |
Voice |
Sowt |
صوت |
Creatures |
Arkanian |
ارکانیان |
Angel |
Fereshteh |
فرشته |
Human (here) |
Morghe hagh |
مرغ حق |
advance |
Sabagh |
سبق |
Text
به عیادت رفتن کر، بر همسایه رنجور خویش
آن کری را گفت افزون مایه یی که: تو را رنجور شد همسایه یی
گفت با خود کر، که: با گوش گران من چه دریابم ز گفت آن جوان؟
خاصه، رنجور و ضعیف آواز شد لیک باید رفت آنجا نیست بد
چون ببینم کان لبش جنبان شود من قیاسی گیرم آن را هم ز خود
چون بگویم: چونی ای محنت کشم؟ او بخواهد گفت: نیکم یا خوشم
من بگویم: شکر. چه خوردی ابا؟ او بگوید: شربتی یا ماش با
من بگویم صحه، نوشت. کیست آن از طبیبان پیش تو؟ گوید فلان
من بگویم: بس مبارک پاست او چون که او آمد، شود کارت نکو
پای او را آزمودستیم ما هر کجا شد، می شود حاجت روا
این جوابات قیاسی راست کرد پیش آن رنجور شد آن نیک مرد
گفت: چونی؟ گفت: مردم. گفت: شکر شد از این، رنجور پر آزار و نکر
کین چه شکر است؟ او مگر با ما بد است؟ کر قیاسی کرد و آن کژآمده است
بعد از آن گفتش: چه خوردی؟ گفت: زهر گفت: نوشت باد. افزون گشت قهر
بعد از ان گفت: از طبیبان کیست او که همی آید به چاره پیش تو؟
گفت: عزراییل می آید برو! گفت پایش بس مبارک. شاد شو
کر برون آمد بگفت او شادمان شکر، کش کردم مراعات این زمان
گفت رنجور: این عدوّ جان ماست ما ندانستیم کو کانٍ جفاست
خاطر رنجور جویان شد سقط تا که پیغامش کند از هر نمط
چون کسی که خورده باشد آش بد می بشوراند دلش، تا قی کند
کظم غیظ این است: آن را قی مکن تا بیابی در جزا شیرین سخن
چون نبودش صبر، می پیچید او کین سگ زن روسپی حیز گو؟
تا بریزم بر وی آنچه گفته بود کآن زمان شیر ضمیرم خفته بود
چون عیادت بهر دل آرامی است این عیادت نیست، دشمن کامی است
تا ببیند دشمن خود را نزار تا بگیرد خاطر زشتش قرار
بس کسان کایشان ز طاعت گمره اند دل به رضوان و ثواب آن دهند
خود، حقیقت معصیت باشد خفی بس کدر کآن را تو پنداری صفی
همچو آن کر، کو همی پنداشته ست کو نکویی کرد و آن بر عکس جست
او نشسته خوش که: خدمت کردهام حق همسایه به جا آورده ام
بهر خود او آتشی افروخته است در دل رنجور و خود را سوخته است
فاتقوا النار التی اوقدتم انکم فی المعصیه ازددتم
گفت پیغمبر به یک صاحب ریا صلَ انک ام تصلّ یا فتی
از برای چاره این خوفها آمد اندر هر نمازی اهدنا
کین نمازم را میامیز ای خدا با نماز ضالین و اهل ریا
از قیاسی که بکرد آن کر گزین صحبت ده ساله باطل شد بدین
خاصه ای خواجه! قیاس حسّ دون اندر ان وحیی که هست از حد فزون
گوش حس تو به حر ار درخور است دان که گوش غیب گیر تو کر است
اول کسی که در مقابله نصّ قیاس آورد، ابلیس بود
اول آن کس کین قیاسکها نمود پیش انوار خدا، ابلیس بود
گفت: نار از خاک بی شک بهتر است من ز نار و او ز خاک اکدر است
پس قیاس فرع، بر اصلش کنیم او ز ظلمت، ما ز نور روشنیم
گفت حق: نه بل که لا انساب شد زهد و تقوی فضل را محراب شد
این نه میراث جهان فانی است که به انسابش بیابی، جانی است
بل که این میراث های انبیاست وارث این، جانهای اتقیاست
پور آن بوجهل، شد مومن عیان پور آن نوح نبی، از گمرهان
زاده خاکی، منور شد چو ماه زاده آتش توی رو روسیاه
این قیاسات و تحری روز ابر یا به شب، مر قبله را کرده است حبر
لیک با خورشید و کعبه پیش رو این قیاس و این تحرّی را مجو
کعبه نا دیده مکن، رو زو متاب از قیاس. الله اعلم بالصواب
چون صفیری بشنوی از مرغ حق ظاهرش را یادگیری چون سبق
وانگهی از خود قیاساتی کنی مر خیال محض را، ذاتی کنی
اصطلاحاتی است مر ابدال را که نباشد زآن خبر اقوال را
منطق الطیری به صوت آموختی صد قیاس و صد هوس افروختی
همچو ان رنجور، دلها از تو خست کر به پندار اصابت گشته مست
کاتب آن وحی زآن آواز مرغ برده ظنّی کو بود همباز مرغ
مرغ پرّی زد، مر او را کور کرد نک فروبردش به قعر مرگ و درد
هین! به عکسی یا به ظنّی هم شما در میفتید از مقامات سما
گر چه هاروتید و ماروت و فزون از همه بر بام نحن الصّافون
بر بدیهای بدان رحمت کنید بر منی و خویش بین لعنت کنید
هین! مبادا غیرت آید از کمین سر نگون افتید در قعر زمین
هر دو گفتند: ای خدا فرمان تو راست بی امان تو،امانی خود کجاست؟
این همی گفتند و دلشان می طپید: بد کجا آید ز ما؟ نعم العبید
خارخار دو فرشته، هم نهشت تا که تخم خویش بینی را نکشت
پس همی گفتند کای ارکانیان بی خبر از پاکی روحانیان
ما بر این گردون تتقها می تنیم بر زمین آیین و شادروان زنیم
عدل توزیم و عبادت آوریم باز هر شب سوی گردون برپریم
تا شویم اعجوبه دور زمان تا نهیم اندر زمین امن و امان
آن قیاس حال گردون بر زمین راست ناید، فرق دارد در کمین